قو نقره ای
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قو نقره ای و آدرس silver.swan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





من روزه ام را از روی هوس نشکستم | منصور حلاج


به نام خدا ...
همه می دونید که بیماری جزام ذره ذره گوشت و تن را می خوره و یهو می بینید که یکی یک طرف از صورتش کاملا ریخته و نه لپ داره نه گونه ....و از بیرون صورت دندوناش معلومه ....یا یک تیکه از استخوان دستشون معلومه و گوشتاش همه ریخته ....بیمارای جزامی چهره های خیلی خیلی دردناکی دارند .طوری که هر کسی نمی تونه بهشون نگاه کنه ....

الان این افراد خیلی کم شدن و جلو این بیماری داره گرفته میشه ... یه دهکده ای است نزدیک تبریز که اون ادمها را توش نگه داری می کنند ....باورتون میشه وقتی در خواست دادن برای این که چند تا پرستار استخدام کنند تا به اونها غذا بده هیچ کس حاظر نشد ...چرا خیلی ها اومدند تا کار کنند ولی وقتی از نزدیک اون جا را دیدند همه جا زدند .....
در خواست را جهانی دادند .....چند تا راهبه از فرانسه و ایتالیا بلند شدند اومدند واسه پرستاری از این ادما ....
چند تا راهبه !!! اون هم از کشور های دیگه  ! .

به هر حال ...

داستان از اون جایی شروع میشه که ...
ظهر یکی از روزهای رمضان بود ....حسین حلاج همیشه برای جزامی ها غذا می برده و اون روز هم ...داشت از خرابه ایی که بیماران جزامی توش زندگی می کردند می گذشت ....جزامی ها داشتند ناهار می خوردند ...ناهار که چه ؟ ته مونده ی غذاهای دیگران و و چیزهایی که تو اشغال ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان...یکی از اون ها بلند میشه به حلاج می گه : بفرما ناهار !
- مزاحم نیستم ؟
- نه بفرمایید.
حسین حلاج میشینه پای سفره ....یکی از جزامی ها رو بهش می گه : تو چه جوریه که از ما نمی ترسی ...دوستای تو حتی چندششون می شه از کنار ما رد شند ...ولی تو الان....
حلاج میگه : خب اون ها الان روزه هستند برای همین این جا نمیاند تا دلشون هوس غذا نکنه .
- پس تو که این همه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی ؟
- نشد امروز روزه بگیرم دیگه ...

حلاج دست به غذا ها می بره و چند لقمه می خوره ...درست از همون غذا هایی که جزامی ها بهشون دست زده بودند ...

چند لقمه که می خوره بلند میشه و تشکر می کنه و می ره ....

موقع افطار که میشه منصور غذایی به دهنش می زاره و می گه : خدایا روزه من را قبول کن ....
یکی از دوستاش می گه : ولی ما تو را دیدیم که داشتی با جزامی ها ناهار می خوردی

حسین حلاج در جوابش می گه : اون خداست ...روزه ی من برای خداست ...اون می دونه که من اون چند لقمه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ....دل بنده اش را می شکستم روزه ام باطل می شد یا خوردن چند چند لقمه غذا ؟؟؟
                   
عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ، پرسیدند : کجا میروی؟
گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم ، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند،
نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, ] [ 8:41 ] [ swan ]

انجیر كهن سر زندگی‌اش را می‌گسترد.

زمین باران را صدا می‌زند.

گردش ماهی آب را می‌شیارد.

باد می‌گذرد چلچله می چرخد. و نگاه من گم می‌شود.

ماهی زنجیره‌ای آب است، و من زنجیری رنج.

نگاهت خاك شدنی، لبخندت پلاسیدنی است.

سایه را برتو فرو افكنده‌ام، تا بت من شوی.

نزدیك تو می‌آیم، بوی بیابان می‌شنوم: به تو می‌رسم،

تنها می‌شوم.

كنار تو تنهاتر شده‌ام.

از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است.

از من تا من، تو گسترده‌ای.

- با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم.

از تو براه افتادم، به جلوه ی رنج رسیدم.

و با این همه ای شفاف!

و با این همه ای شگرف!

مرا راهی از تو بدر نیست.

زمین باران را صدا می‌زند، من ترا.

پیكرت را زنجیری دستانم می‌سازم، تا زمان را زندانی

كنم.

باد می‌دود، و خاكستر تلاشم را می‌برد.

چلچه می‌چرخد. گردش ماهی آب را می‌شیارد. فواره

می‌جهد: لحظه من پر می‌شود.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, ] [ 21:24 ] [ swan ]

 مواد مضر زیادی در بدن انسان وجود دارند ، چه موادی که از بیرون وارد بدن می شوندو شامل آلوده كننده‌هاي محيطي، سموم و آفت كشها و نگهدارنده‌هايي هستند كه در محيط و غذاهايي كه مي‌خوريم يافت مي‌شوند وچه سموم تولید شده توسط سلول های خود بدن ! همه‌ي اين مواد مي‌توانند پوست را فرسوده كنند. كمك به بدن براي خارج ساختن اين مواد مضر براي حفظ تعادل داخلي بدن اهميت زيادي دارد زيرا نتيجه آن بر پوست تاثير مي‌گذارد.

 هیچ راهی برای بهبود وضعیت پوست شما بهتر ازدفع سموم و یا به زبان ساده سم زدایی وجود ندارد . در واقع نیازی به چسبیدن به یک رژیم غذایی سخت یا چیز دیگری نیست ، فقط درمان های سم زدای زیر را به برنامه غذایی معمول خود اضافه کنید .

داروهای سم زدایی زیر را در برنامه غذایی روزانه خود قرار دهید و از نتایج بزرگ آن لذت ببرید، سم زدایی نه تنها بهترین راه برای پاک کردن بدن شما است بلکه رنگ پوست شمارا درخشان نیز می کند . ما بهترین داروهای سم زدا را برای شما انتخاب کرده ایم تا سالم و زیبا باشید .علاوه بر این ، برنامه های کاهش وزن شما می تواند توسط سموم مضر به هم بریزد و بهترین راه برای خلاص شدن از آنها سم زدایی است.

در واقع چای گیاهی و میوه، چیزیست که حتما باید در برنامه غذایی روزانه خود قرار دهید ، اگر می خواهید که بدنتان را سم زدایی کنید . . زغال اخته، گیلاس ولیمو بهترین داروهای سم زدا از گروه میوه ها هستند ،در حالی که چای سبز، نعناع و زنجبیل بهترین در میان چای ها هستند .

زغال اخته

این میوه کوچک را در برنامه تغذیه روزانه خود قرار دهید تا معجزه آن روی بدنتان ببینید .مموضوع این است که زغال اخته بزرگ ترین منبع آنتی اکسیدان ها است و چیزی بهتر از آن برای دفع سموم از بدن انسان نیست .

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, ] [ 12:6 ] [ swan ]

۱) همواره در حال آموختن باشیم

برای چیزی که از قبل میدانید وقت نگذارید؛ اما به محض این که مطلب جدیدی را بیاموزید به جوان ماندن خود کمک کرده اید. شروع به جمع آوری اطلاعات درباره مطالب باارزش کنید؛ میتوانید با کلام خدا شروع کنید؛ وقتی ما قرآن میخوانیم کلام خدا را در ذهن و قلبمان جای میدهیم و به کارهایی که او میگوید انجام دهیم فکر می کنیم. به محض این که همه چیز را از منظر او میبینیم، نگرانی و هیجانات ما به پایان میرسد. در همان زمان انرژی میگیریم و حس امید و انتظار در ما به وجود میآید.. هنگامی که پر از ترس، اضطراب و ناامیدی نباشیم، جسم و روح ما به بهترین شکل وظایف خود را انجام میدهند. برای جلوگیری از پیری، هر روز مقداری از کلام خدا را بیاموزید.

کتاب آسمانی یک نامه عاشقانه است برای پذیرش بی قید و شرط خداوند در رابطه با هر کسی که به سوی او برود. وقتی حقیقت عشق او را درک کنیم و آن را با فکر و زندگی روزانه مان یکی کنیم، جوان ماندن ما تضمین میشود. وقتی احساس اطمینان و پشتگرمی داریم، هر چیزی در درونمان بهگونهای دیگر جریان پیدا میکند.

به علاوه باید به یادگیری هر چیز جدید درباره سلامتی خود ادامه دهیم؛ ما مسئول نگهداری جسمی هستیم که به ما به امانت سپرده شده؛ و اگر بخواهیم سالم بمانیم باید نظم و انضباط را بیاموزیم. به خاطر داشته باشیم که بدن همچون هدیهای مقدس است که ما در برابر آن مسئولیم؛ کار ما فقط خوردن، خوابیدن و انجام تکالیف نیست؛ بلکه بایستی از جسممان در برابر صدمات محافظت کنیم. اگر یادگیری را متوقف کنیم در جاده زندگی به سرعت به سوی پیری پیش میرویم.

به دنبال کارهایی بروید که بلد نیستید؛ مثل چگونگی کار با کامپیوتر و یادگیری یک زبان خارجی؛ در این راه نیز پشتکار داشته باشید و خود را ملزم به فراگیری کنید. تداوم در یادگیری، ذهن شما را جوان و کارآمد نگه می دارد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, ] [ 12:3 ] [ swan ]

ختومی که در این جا ذکر می شود بسیار مجرب و تجربه شده اند و حوائج افراد را برآروده کرده اند .

 

طریقه ختم احزاب

این ختم از حضرت صادق (ع) روایت شده است.

شروع ختم از روز جمعه است به این ترتیب که تقریبا همه قرآن در مدت یک هفته به این صورت تلاوت می شود.

1)      روز جمعه: از اول قرآن تا آیه 18 سوره نساء

2)      روز شنبه: از سوره مائده تا آخر سوره توبه

3)      روز یکشنبه: از سوره یونس تا آخر سوره نحل

4)      روز دوشنبه: از سوره بنی اسرائیل (اسراء) تا آخر سوره فرقان

5)      روز سه شنبه: از سوره شعرا تا آخر سوره والصافات

6)      روز چهارشنبه از سوره ص تا آخر سوره حجرات

7)      روز پنجشنبه: از سوره ق تا اخر قرآن مجید

دعای بعد از پایان ختم:

پس از ختم سر به سجده گذارید و پنج با بگویید: سُبُوحُ قُدُوسُ رَبُ الملائکته و الروح سپس بنشینید و یک مرتبه آِیه الکرسی بخوانید و دوباره به سجده روید و ذکر فوق را پنج بار بخوانید و در سجده حاجت بخواهید.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, ] [ 11:48 ] [ swan ]

اول با هم چند فرمان خدا از قرآن را بخوانیم:

 

سوره طه آیه 124

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى

هر کس از یاد من روی برگرداند، همانا در دنیا معیشت او تنگ شود، و او را در قیامت نابینا محشور می کنیم.

 

سوره مریم آیه 48

وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيًّا

و دعا کنم به درگاه پروردگارم، امیدوارم در دعا به پیشگاه لطف او محروم و بدبخت نمانم.

 

سوره بقره آیه 152

 فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ

مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.

 

سوره فرقان آیه 77

قُلْ ما يَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُکُمْ

پیامبر بگو اگر دعای شما نبود پروردگارم به شما توجه و اعتنائی نمی کرد.

 

سوره غافر آیه 60

وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ

و خدای شما فرمان داد، با خلوص نیت مرا بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم.

 

سوره غافر آیه 65

فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ

پس فقط از خدا بخواهید و با اخلاص در دین بنده او باشید.

 

سوره نساء آیه 122

وَعْدَ اللَّهِ حَقًّاً

وعده خدا حق است.

 

ندای پروردگار را بشنوید که حاجت شما برآورده و مشکلتان رفع شده است.

 

                                                                                                      ان شا الله

شرط قبولی ذکر و ختوم قرآن:

1)      یقین به توحید، نبوت، قدرت الهی ، قادر مطلق بودن پروردگار است، و اتمام ختم به ذکر صلوات میباشد.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, ] [ 11:20 ] [ swan ]

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند
فرشته پری به شاعر داد و شاعر،شعری به فرشته.
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت.

 

فرشته شعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت.
خدا گفت:دیگر تمام شد...
دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود.
زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود،زمین برایش کوچک است.
و فرشته ای که مزه عشق را بچشد،آسمان برایش کوچک.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, ] [ 12:50 ] [ swan ]

مولای خوبم ...یا اباصالح المهدی...چقدر این روزها دلتنگم ...


دلتنگ خودم!!!...

دلتنگ آن بنده ای که خدا دوست دارد ... دلتنگ آن شیعه ای که علی وار زندگی کند ... دلتنگ آن منتظری که ... منتظر باشد!!

دلتنگ ... دلتنگ خود واقعی ام... آنی که باید باشم اما نیستم ...

و هر وقت به آن خود واقعی برسم آنگاه می توانم بگویم مولایم دلتنگتانم ... کجائید؟ و فریاد " الی متی احارفیک یا مولای " سر بدهم ... اما ... چه بگویم ... شرمنده ام ...

...

مولای مهربانی ها ... چقدر این روزها دلگیرم ...

دلگیرم از خود ...

از این خودی که هست و نباید باشد ...

از این خودی که فقط ظاهرش انسان است ...

از این خودی که نه راه و رسم بندگی میداند و نه طریق عاشقی را ...

از این خودی که دلش می خواهد خدایی شود اما هنوز نفسش رشد نکرده ... روحش پرورش نیافته ... و هنوزم که هنوز تسلیم خواسته های " خود " است ...

دلگیرم از این خود سرکش ...

...

این روزها نفسم بدجور بند می آید انگار که این خود هم از خودش خسته شده ...

این روزها خاک زمین را نمی شود تحمل کرد ... بی تو ...

لایق نیستم آقای من اما هم دلتنگم برای شما و هم دلگیرم از خود ...

چقدر طعم بدی دارد زندگی وقتی خلوتگاه شیطان می شود! ...

اما ما مردم خاک زمین انگار برایمان این طعم بد عادی شده ... آنقدر که به سادگی هضمش می کنیم ...

...

خدای مهربانم ...

قدرتی به من بده تا شیطان نفسم را سرکوب کنم ...

تا مغلوبش کنم و همانطور که از درگاهت رانده شد و ناامید من نیز از سرای دلم سخت او را برانم و نا امید کنمش که دلم باید فقط جای تو باشد ...

و آنگاه که جای تو شد خواهم فهمید طعم بندگی را ...

خواهم فهمید لذت شیعه بودن را ...

و آن زمان است که می شود از عمق وجود فریاد زد ...

                                                               الی متی احارفیک یا مولای ...


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, ] [ 12:39 ] [ swan ]

این روزها دلتنگی فصل تکراری روزهایم شده است، روزهایی که سنگینی مرگ لحظه هایی بی فرجام را بر دوش میکشند.

این روزها دلتنگی موج تنهایی دریا شده است، این روزها دلتنگی حدیث نوازش باران شده است.

این روزها دلتنگی در بغض لحظه ها جاری است، گاه تا صبح همچنان باقی است، این روزها دلتنگی آشناتر از هر آشنایی است، گاه غریبتر از هر ناشناسی است.

این روزها دلتنگی بدجوری غوغا میکند، گاه با نامش سوزها برپا میکند، این روزها دلتنگی در هر گوشه ای ترانه ای غمگین میخواند و این روزها که فصل، فصل دلتنگی است، دل من عجیب میگیرد.

گاه از درد گریه اش میگیرد و با این همه باز سایه لبخندی محو را بر دوش میکشد. و من در آغاز بی پایان دلتنگی هایم آن شعر را چه خوب بخاطر می آورم:

دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای میخواند، رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده میگیرد....

دلتنگی های من را اما باد هم نادیده میگیرد، گاه با کلامی سرد رویاهایم را در پنجه های بی صدایش خرد میکند. در فصل دلتنگی، حتی یک قطره اشک هم حرف ها برای گفتن دارد، گاه چشمی تنها تب دیدن دارد.

این روزها که فصل، فصل دلتنگی است، دلتنگی را میتوان حتی در نگاه آرزومند دستی خالی دید، این روزها که فصل، فصل دلتنگی است، میتوان رنج گام های عابری تنها را از خلوت کوچه ای تاریک شنید.

این روزها میتوان هر لحظه را در یاد آشنایی گره زد، گاه میتوان سردی خورشید را تا عمق جان لمس کرد. این روزها که فصل، فصل دلتنگی است، میتوان نجوای آن عاشق تنها را بیش از همیشه شنید، گاه با هر کلامش در خود لرزید.

این روزها که فصل، فصل دلتنگی است، روزها چه غمگینند، گاه شبها تا صبح سنگینند، این روزها میتوان شعر رفتن را ازآخرین نفس های شهری دود آلود شنید.

این روزها که من دلتنگم، آسمان دلتنگ است، زمین دلتنگ است. این روزها نمیدانم چرا حتی ستاره ها هم غمگینند، این روزها دیگر حتی نوازش لبخندی گرم هم روح سردم را گرم نمیکند.

این روزها که من دلتنگم برگها لرزانند، این روزها که دلتنگی آوار تنهایی میشود. این روزها که من دلتنگم دیگران شادند و با این همه باز من دلتنگم، دلتنگ دیدن، دلتنگ بودن.

این روزها دلتنگی شعری است که هر ثانیه تا لبانم می آید، این روزها دلتنگی چون آتشی من را در خود میسوزاند، این روزها که دلتنگی از نامش شیرین است. این روزها دلتنگی بیش از همیشه تکرار میشود، هر شب تا سپیده بیدار است.

این روزها دلتنگی گاه از تنهایی خودش را در بر میگیرد. اما این روزها با هر نفس دلتنگی یادم میماند، روزی که ترا دیدم، یادم میماند چه آسان رفتی، یادم میماند چه زود فراموش شدم.

این روزها با هر نبض دلتنگی از خود میپرسم: سهم من از زندگی این بود؟ اما این روزها دلتنگی بیش از همیشه من را میلرزاند،‌ گاه حتی من را می ترساند.

این روزها که فصل دلتنگی از نو تکرار میشود. دلم تنگ است برای با تو بودن،‌ دمی ماندن غزل از تو سرودن دلم تنگ است ترا هر دم ببینم، کمی شاید کنارت من نشینم دلم تنگ است هوای گریه دارد، قدم هایم تنی بشکسته دارد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, ] [ 12:24 ] [ swan ]

موفقیت یعنی از مخروبه های شكست، كاخ پیروزی ساختن.

 

موفقیت یعنی از ناممكن ها، ممكن ساختن.موفقیت یعنی همیشه جانب حق را نگاه داشتن.

 

موفقیت یعنی با آرامش زیستن.

 

موفقیت یعنی ناكامی ها را جدی نگرفتن.

 

موفقیت یعنی از تجارب انسان های موفق درس گرفتن.

 

موفقیت یعنی اشتباه را پذیرفتن و تكرار نكردن آن.

 

موفقیت یعنی با شرایط مخلف خود را وفق دادن.

 

موفقیت یعنی تكیه گاه بودن برای دیگران.

 

موفقیت یعنی قدردان بودن.

 

موفقیت یعنی خسته نشدن از مبارزه با دشواری ها.

 

موفقیت یعنی خندیدن به آنچه دیگران مشكل می پندارند.

 

موفقیت یعنی توانایی دوست داشتن.

 

موفقیت یعنی عاشق زندگی بودن.

 

موفقیت یعنی صبور بودن.

 

موفقیت یعنی حفظ خونسردی در شرایط دشوار.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, ] [ 12:20 ] [ swan ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست اگر برف بیاد هست ، اگر برف نیاید نیست مثل دنیای من ، اگر تو باشی هستم ، اگر نباشی …! . عجیب است دریا… تا آدم را غرق خود می کند آن را پس می زند! دل نزد توست گر چه دوری ز برم جویای توام اگر نپرسی خبرم خالی نشود خیالت از چشم ترم در قلب منی اگر چه جایی دگرم . هزار کلمه برجای خالی ات ریختم اما پر نشد به گمانم از جنس بی نهایتی . باز دلم یاد شما می کند یاد همان لطف و صفا می کند این دل بی کینه همیشه تو را بر سر سجاده دعا می کند
امکانات وب

Alternative content