عارفی میگفت:
در خلوتی به شیشه گفتم: چرا قیمتی شدی؟
گفت: ظاهر و باطنم یکی است.
به نی گفتم: چرا می سوزی؟
گفت: هستیم را نفی کردم، گفتم: نیم، پس دروغ گفتم؛ سوختم.
به طلا گفتم: چرا محبوب انسانها شدی؟
گفت: در زیر زمین و در معادن تحمل قدم های انسان ها کردم، و این تواضع مرا قیمتی کرد.
به شمع گفتم: چرا می سوزی؟
گفت: مرا از موم ساختند، زیرا که زنبور عسل، هر چه از گل های معطر تغذیه کرد، عسل شد
و هر چه از گل های تلخ تغذیه کرد، موم شد و سوختنی.
اولی عسل، خوراک انسان شد و دومی موم، خوراک آتش...
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->